رکوئیم زندگی به قلم آمنه آبدار
پارت پنجم
زمان ارسال : ۱۱۷۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
به قدمهایم سرعت بخشیدم و داخل اتاق شدم. شالم را بیحوصله از دور گردنم باز کردم و مانتویم را در آوردم و همانجا روی صندلی انداختم. با همان شلوار جین و پیراهن روی تخت دراز کشیدم و به سقف زل زدم.
سقف سفید چیزی نداشت اما افکارم روی آن به رقص در میآمدند.
کاش میشد گاهی وقتپارتگذاری رمان به اتمام رسیده است و به علت ویرایش تا زمان اتمام ویرایش دیگر امکان مطالعه آن را ندارید.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Ana
102دوستان عکس شخصیت تنها یک کمک از شطرف نویستده است تا شما آسون تر شخصیتو تصور کنین دلیل بر این نیست که اگر شما خوشتون نیامدعکس هم عوض بشه!در ضمن انقدر توی همه ی رمانهاشخصیت پسر جذابوخوشگل بوده شماعادت..
۳ سال پیشana
123ادامه...شما عادت کردین.یکم واقع گرا باشیم آیا واقعا همه مرد های دنیا زیبا و جذاب هستند؟نه!فقط رمان ها این خصوصیت رو دارن که از اسمش هم معلومه رمانه!!هر چه رمان به واقعیت نزدیک تر باشه درکش آسونتر…
۳ سال پیشدختر باباش
41حرفت درسته ولی این اصلن بش نمیخوره بقیه دوستانم نظرشونو گفتن🤷 ♀️
۳ سال پیشآمنه آبدار | نویسنده رمان
عزیزم برای اینکه نگیدعکسش کو من نزدیکترین شخص به تصورخودمو ازچهره عرشیاقرار دادم وشماهم میتونید هرطوردلتون خواست تصورکنید🤗عرشیا خشن نیست وقرارهم نیست چهره هرکس متناسب بارفتارش باشه🌹
۳ سال پیشهارلی
50آمنه جونم شما که اینو گذاشتین برا زرنیخ هم بزارید ما ببینیم ایوان چه شکلیه خو 🥺💓
۳ سال پیش?دختر کوهستان?
۱۷ ساله 250خوب ولی بسیار بسیار کوتاه بود لطفا بیشترش کنید اینجوری هی ماجرارو فراموش می کنیم
۳ سال پیش
Mahsa
۱۶ ساله 00عالی ممنونم از این همه زحمت